AbiDic.com
  • دیکشنری

to do a thing with f

to du ʌ θɪŋ wɪð ɛf


فارسی

1 عمومی:: كاری‌رابه‌اسانی‌انجام‌دادن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TO DIG UP
TO DIG UP THE HATCHE
TO DINE OFF BREAD AN
TO DIP ONES PEN IN G
TO DISHONOUR A BILL
TO DISTURB ANY ONE'S
TO DIVIDE IN TWO
TO DO
TO DO A GUY
TO DO A LESSON
TO DO A SUM
TO DO A THING IN A R
TO DO A THING IN HAS
TO DO A THING INA CO
TO DO A THING THE RI
TO DO A THING WITH F
TO DO A THING WITHOU
TO DO AFTER
TO DO AWAY WITH
TO DO AWAY WITH A PE
TO DO BUSINESS
TO DO BY
TO DO BY HALVES
TO DO EXECUTION
TO DO FOR
TO DO HARM
TO DO INTO
TO DO JUSTICE TO ANY
TO DO LIST
TO DO MAKE OR PAY OB

پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی

نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.  
عبارت داخل کار را وارد کنید
Captcha Code
 
آبی دیکشنری
  • آبی دیکشنری
    • درباره آبی دیکشنری
    • استفاده از آبی دیکشنری
    • ورود به سیستم
    • تماس با آبی دیکشنری
  • لینک های دیگر
    • Disclaimer
    • ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
    • https://satraa.com/
    • ترجمه گوگل
    • دانلود مقاله
    • دارالترجمه رسمی روسی
    • دارالترجمه رسمی فرانسه
    • ترجمه فارسی به انگلیسی
    • دارالترجمه آلمانی
    • دارالترجمه ایتالیایی
کلیه حقوق مادی و معنوی آبی دیکشنری متعلق به سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران است.
طراحی و ساخت از گروه دیجیتالی محیط